اشک تمساح.......
یادم میاد روزهای سیاهی که رژیم هر روز صبح از بلند گوهای نصب شده روی چهار راههای شهر تعداد اعدامی های شب قبل را اعلام میکرد و ما با دلی آغشته از درد و چشمهايی پر از اشک شتابان بسوی مادران داغدار میدویدیم.
یادم میاد که رژیم پاسدارهای قاتل خود را به در خانه های اعدامی ها می فرستاد تا مژده اعدام شد نشان را خانواده های آنها بدهند و بگویند که برای تحویل جسد فرزندانشان با مبلغی پول معادل خرج گلوله هايی که به تن آنان نشسته به مرکز سپاه مراجعه نمایند. و حالا میخوانیم که:
این رژیم با دلسوزی برای همان خانواده ها، آنها را به عراق می برد تا اینکه آنها فرزندان خود را از چنگ مجاهدین در بیاورند، راستی رذالت تا کجا؟
خودتان قضاوت کنید.
م الف
واشنگتن دی سی